یا مهدی

اللهم عجل لولیک الفرج
  • خانه 

پوشش سر

21 تیر 1403 توسط بانو

 

 

دستار همان عمامه می باشد .چزی که با یک پارچه طولی بزرگ دور سر بسته می شود.این نوع سربند یا دستار در بعضی مناطق ایران جزو پوشش مردان می باشد حتی در کشوری مثل هندوستان یا کشورهای دیگر از ان استفاده می کنند.دستار یا عمامه در قشر خاصی مثل روحانیون نیز استفاده می شود که د اینجا بیشتر در مورد ان توضیح داده شده است. 

 

 

 

عمامه یا دستار یا دولبند گونه‌ای سربند با سبک‌های گوناگون میان مردم غرب آسیا و شمال آفریقا و جنوب آسیا است. به شخصی که عمامه بر سر دارد مُعَمَّم می‌گویند. در هندوستان نیز عمامه بسته می‌شود، و نیز در میانِ همهٔ روحانیان مسلمان در جهان گونه‌ای از آن بسته می‌شود. در سده‌های میانه، در جهان اسلام همهٔ مردان سعی می‌کردند عمامه یا دستار بر سر بگذارند؛ به‌طوری‌که نداشتنِ آن را نشانهٔ «مست بودن» «مرد نبودن» «خارجی بودن» و نابالغ و… می‌دانستند. پیش از اسلام، عمامه سربندِ زنان مکّه نیز بوده‌است. عمامه می‌تواند به رنگ‌های مختلفی مثل سفید، مشکی، زعفرانی و غیره باشد.

 

 

 

یک سیک با عمامه‌ای تشریفاتی در معبد طلایی

 

 

یک پیرمرد نیشابوری با عمامه (دستار).

 

معنای لغت

 

ویرایش

 

ریشه لاتین و یونانی عمامه را «توربان» (Turban) می‌نامند که از زبان فارسی برگرفته شده. فرهنگ دهخدا آورده: «دول بند» دستار و عمّامه را گویند که توربان متداول در فرانسه به معنی عمامه مأخوذ از کلمهٔ دولبند فارسی است. «دول بند» یا «دولبند» (Dolband) در زبان‌ها غربی تبدیل به توربان گشته.

 

در فرهنگ‌ها و آیین‌ها

 

ویرایش

 

 

عمامهٔ سفیدرنگ روحانیان شیعی غیر سید

 

 

عمامه مشکی‌رنگ روحانیان شیعی سید

 

 

یک صحراگرد در مغرب که از دنبالهٔ عمامه به عنوان نقاب استفاده کرده‌است.

 

 

یک مرد کرد با عمامه.

 

 

یک مرد هندی و پیروی آیین سیک با عمامهٔ ویژهٔ خود.

 

 

یک مرد مسلمان مالزیایی با عمامهٔ ویژهٔ خود.

 

 

یک مرد از نیجر که از عمامه به عنوان نقاب استفاده کرده‌است.

 

تاریخ فرهنگِ اسلامی

 

ویرایش

 

در بین مسلمانان در خصوص چگونگی گزینش لباس و انتخاب رنگ آن، شرایط و آداب خاص پیش‌بینی شده‌است. در برخی از روایات یا احادیث به پوشیدن برخی از لباس‌ها برای مردان مسلمان سفارش شده‌است. بزرگان دینی مسلمان نیز از آن‌ها بهره می‌گرفتند تا به عنوان سنّت پذیرفته گردند و مقبول جامعه شود. از جمله لباس‌هایی که در اسلام بدان سفارش شده، عمامه‌است. بزرگان مسلمان و علمای اسلامی و حتی مردم عادی در طول تاریخ از عمامه استفاده می‌کردند، اگر چه رنگ پارچه و شیوه بهره‌گیری از آن به حسب شرایط زمان و مکان تفاوت داشته‌است. در بین اهالی خراسان عمامه یک سربند رایج است که هنوز به شکل محدود بر سر گذاشته می‌شود. در ادبیات فارسی، امیر خسرو سروده‌است:

 

 

«اهل نگردد به عمامه سفیه// خر نشود از جل دیبا فقیه»

 

 

یک ضرب‌المثل هندی:

 

 

«: اگر سر داشته باشی هزاران عمامه هم خواهی داشت.»

 

 

در گذشته، عمامه نشانه‌ای برای سلاطین مسلمان به کار برده می‌شد؛ که نظیری از تاج بود که در اروپا به کار برده می‌شد. با این حال بعضی از سلاطین (مثلاً محمود غزنوی و محمدرضا پهلوی) از تاج استفاده می‌کردند. یک دیدگاهِ کامل دربارهٔ عمامه در آن زمان، از شخصی به نام ابوالاسود ذُؤلی است:

 

 

«: در میدان جنگ سپری است، و جلو گرما و سرما و باران را می‌گیرد. انسان را از حوادث حفظ می‌کند و بر قامت می‌افزاید و یکی عادات است»

 

 

جاحظ، نیز در آثارش عمامه را بررسی کرده و نوع عمامهٔ هر کسی را وابسته به موقعیت اجتماعی او بیان کرده. جاحظ این تقسیم‌بندی را به تفصیل بیان کرده و گفته خلیفه‌ها یک نوع خاصی عمامه دارند و فقیهان را شکل مخصوصی است و بقال‌ها و بدوی‌ها و صحراگردان و جنگجویان و دیگر طبقات هر یک عمامه‌شان به شکلِ ویژه‌ای می‌باشد.

 

 

پوشیدن و بستن عمامه نیز گوناگون است. گاهی پارچه را فقط به دور سر می‌پیچند و زمانی دنبالهٔ آن را به زیر چانه و دور گردن اندازند؛ و نیز ممکن است که یک طرف آن را از جلو و طرف دیگرش را از پشت سر بیندازند و آن را حنک یا تحت‌الحنک گویند و این دو نوع عمامه بستن بیشتر کاربرد داشته و هنوز دارد.

 

 

در دورانِ خلافت، عباسی‌ها عمامهٔ سیاه رنگ می‌بستند و آن را نشانه نسبشان می‌دانستند. همچنین در این دوره، اهل کتاب که در پناه اسلام و در دیار مسلمانان زندگی می‌کردند، مجبور بودند لباس اهل ذمه بپوشند؛ مثلاً” هارون الرشید بسال ۱۹۱ ه فرمان داد تا یهودیان و مسیحیانی که در بغداد سکونت دارند لباس مخصوصی داشته باشند، و متوکل در سال ۲۳۵ ه نیز چنین دستور داد. در سال‌های بعد پوشیدن عمامه سیاه و قرمز و زرد رنگ برای اهل ذمه که در مصر اقامه داشته‌اند ضروری بود.

 

 

شیعیان

 

ویرایش

 

بارزترین تفاوت عمامه میانِ شیعیان و دیگران، رنگِ آن است. عمامه سفیدرنگ در بین شیعیان نشانه آن است که فرد جزو سادات نیست. اما عمامه سیاه رنگ نشانهٔ سید بودن شخص است. این ترکیب و تقسیم‌بندی امروزه فقط در بین شیعیان و بعضی اهل سنت آسیای میانه رایج است. در میان علمای شیعهٔ ایران عمامه یکی از اجزای لباسشان است، در مدل‌های طبرستانی، قمی، نجفی، عربی و… (بر اساس حالت و اندازه و بستن آن) تقسیم می‌شود. عمامه یک پارچه (به‌طور سنتی از جنس پارچه وال هندی و تایلندی) به دو رنگ سفید یا سیاه و به طول ۶ تا ۱۱ متر است که تا می‌خورد و پیچیده می‌شود و هرچه طول پارچه بیشتر باشد عمامه بزرگتر می‌شود و در باور عموم هر چه عمامه بزرگتر باشد علم و تقوای شخص بیشتر است. سید حسن مدرس، دربارهٔ لباسش گفته‌است:

 

 

فردی چون من که عمامه‌اش بالش و عبایش روانداز او است و به لبی نان قانع است هر کجا رود به راحتی زندگی برایش میسر و راحت است.[مدرس قهرمان آزادی، حسین مکی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران ۱۳۵۸]

 

 

شیعیان عمامه را «سنت اسلامی» می‌دانند و احادیثی را در این باره به پیامبر و امامان نسبت می‌دهند.[۴] از جمله:

 

 

همانا عمامه نشانه صلابت و نیرو و کمالِ عقل است.

 

 

عمامه تاجِ فرشتگان است

 

 

عمامه نشانه تقوا و پاکی و اخلاق و وابستگی کامل به اسلام و مذهب شیعه است.

 

 

اما بعضی از علمای شیعه، بستن عمامه را وقت‌هایی خاص مستحب می‌دانند. از جمله حسینعلی منتظری در «کیفیت و احکام نماز عید فطر و قربان» می‌نویسند:

 

 

مسئله ۱۳۸۱- مستحب است در حالی که عمامه سفید بر سر نهاده پیاده و با پای برهنه و با وقار به نماز عید بروند ونماز عید را در صحرا بخوانند، ولی در مکه مستحب است نماز عید در مسجد الحرام خوانده شود.

 

 

یا در «نماز جمعه»:

 

 

مسئله ۱۳۶۵- مستحب است امام جمعه در حال خطبه عمامه بر سر نهاده و به عصا یا اسلحه تکیه نماید و هنگام اذان روی منبر بنشیند و پیش از شروع خطبه‌ها به حاضرین سلام کند، و بر مستمعین واجب کفایی است که جواب سلام امام را بدهند. (یعنی اگر یک نفر هم جواب بدهد کافی است)

 

 

در بین روحانیان به خصوص در ازمنه ماضیه بزرگی و کوچکی عمامه نشان دهنده این بود که فرد چه دوره‌هایی مانند فلسفه و فقه را پشت سر گذاشته‌است.

 

 

سید روح‌الله خمینی و دیگران نیز عمامه را برای نمازگزار مستحب می‌دانسته‌اند. وی دربارهٔ «چیزهایی که در لباس نمازگزار مستحب است» می‌نویسد:

 

 

مسئله ۸۶۴- چند چیز در لباس نمازگزار مستحب است که از آن جمله است: عمامه با تحت‌الحنک، پوشیدن عبا و لباس سفید و پاکیزه‌ترین لباسها و استعمال بوی خوش و دست کردن انگشتری عقیق.

 

 

ایران

 

در میانِ بازاریان ایران در دوره‌های پیشین، عمامه‌ها نیز انواعی داشته، عمامهٔ شیر و شکری که زرد و سفید و قلابدوزی شده بود. عامهٔ بازاریان و طبقهٔ متوسط، این عمامه را بر سر می‌گذاشتند. عمامهٔ دیگر سمندر لهب با قلابدوزی و دارای ریشه و منگوله بود که اصطلاحاً به این منگوله‌ها، شرابه می‌گفتند، این عمامه شبیه آنچه تجار هندی بر سر می‌گذارند، بوده‌است. این عمامه با زمینه سفید به تجار و اشخاص معتبر و متمول، تعلق داشته‌است.

 

 

شاخص‌ترین مردم در ایران که هنوز از عمامه استفاده می‌کنند، مردم شرق ایران هستند، گرگان و خراسان و کردستان و سیستان. گروه بعدی، علمای شیعه هستند. یک مرد خراسانی در مناطق مرکزی خراسان دست کم از کمترین پوششی که مخصوص به خود اوست می‌پوشد. کمترین پوشش او معمولاً عمامه است. در بین مردان خراسانی عمامه یک سربند رایج است که به شکل محدود بر سر گذاشته می‌شود.

 

 

ازبکستان و تاجیکستان

 

 

در ازبکستان و تاجیکستان نیز بستن عمامه در گذشته رایج بود و امروزه نیز کمتر رواج دارد. یکی از آداب و رسوم روزهای اعیاد در آنجا این بوده که «عوام عمامه‌های نیکو بستن و لباسهای فاخره در بر پوشیده خود را برشان عالمان بر ساکنان عرصه جهان عرصه کردن» بوده‌است.

 

منبع:ویکی رز

 

 نظر دهید »

انسان کامل

19 تیر 1403 توسط بانو

 

 

به نظرتون یک انسان کامل کیست ؟ انسان سگ نما ،آیا می تواند صفات انسان داشته باشد یا صفات حیوانی دارد؟ اصلا این افراد چرا گرایش به سمت سگ نمایی دارند ؟ انگیزه آنها از این کار چیست؟ یعنی علت انسان سگ نما شدن چیست؟ در اینجا در مورد آن اشاره هایی شده است که ما را با این افراد و انسان سگ نما آشناتر می کند.

«انسان کامل» اصطلاحی در عرفان اسلامی است .انسان کامل انسانی است که دارای اخلاق الهی باشد، هدف نهایی آفرینش، باعث هستی و دلیل بقای آن، تجلی اسماء الهی و اسم جامع او، واسطه بین آفریدگار و آفریدگان، خلیفهٔ خدا که علمش آشکار است و قول و فعل و خُلق نیک در او، در نهایت است. او راهنمای آفریدگان و انسان‌هاست و آشنا به بیماری‌های نفسانی و روحی آنان است و آنان را شفا می‌بخشد. او آفریدهٔ خداست اما آفریده‌ای خداگونه. او نائب خداوند در صفات و اخلاق اوست که دوگانگی در او نیست و با هویت الهی وحدت دارد و ازهمین‌رو چنین مقامی دارد.

 

 انسان‌های سگ‌نما در دستۀ «فوری‌ها»یا «خزدارها» قرار می‌گیرند؛ گروهی که لباس حیوانات را می‌پوشند و حالات آنان را تقلید می‌کنند. در این گروه مردان بیشتر تمایل به سگ شدن و زنان بیشتر به بچه‌گربه شدن تمایل نشان می‌دهند.انسان سگ‌نما به مرد هم‌جنس‌بازی گفته می‌شود که لباس‌های چرم پوشیده و در هیبت سگ ظاهر می‌شود؛ طرز راه رفتن سگ را تقلید می‌کند؛ در ظرف مخصوص حیوانات غذا می‌خورد و همانند این حیوان غریزۀ جنسی خود را بروز می‌دهد و به‌طور کلی همه حالات سگ را تقلید می‌کنداخیراً برخی زنان غربی نیز به این ناهنجاری گرایش یافته‌اند.حالا فکر می کنید چرا انسان دوست دارد این گونه باشدو چه افرادی دچار آن می شوند؟

 

تمایل به سگ شدن به‌علل مختلفی ایجاد می‌شود و ابعاد گوناگونی دارد. این افراد رها شدن از زندگی مادی و عدم توجه به شغل، پول و غذا و مشغول شدن به غرایز را از دلایل گرایش خود به این سبک پوشش و رفتار دانسته‌اند. کارشناسان عدم مسئولیت‌پذیری، نداشتن عزت‌نفس، هم‌جنس‌گرایی، نداشتن عقیده و باور و انحطاط اخلاقی در اثر فروپاشی خانواده را از علل این پدیده می‌دانند. برخی دیگر از علل گرایش به سگ شدن عبارت است از:

 

    آزادی‌های نامحدود بشر، توسعه‌یافتگی بدون توجه به جایگاه انسانی و تمایلات غریزی نامحدود

 

    حذف خدا از زندگی و محور قرار گرفتن انسان و تمایلات وی، تجربه کردن همۀ لذایذ زندگی و دلزدگی از آن و تمایل به تنوع‌خواهی.

 

    گاه در فرهنگ جوامع غربی به‌دلیل علاقۀ بسیاری که به سگ وجود دارد و بیش از فرزند برای تربیت آن هزینه می‌شود، انسان‌ها تمایل پیدا می‌کنند که به چهرۀ سگ درآیند و با اعمال جراحی به این ظاهر می‌رسند

 

    برخی به‌سبب رویدادها و جنگ و خیانتی که در برخی جوامع از انسان‌ها سر می‌زند، خود را کمتر از حیوانات می‌انگارند و مایلند به‌خاطر وفاداری و مهربانی سگ همانند این حیوان شوند

 

جوان برزیلی با جراحی خود را به شکل سگ درآورد!

 

    شماری از افراد به‌دلیل غلبه بر اضطراب و نگرانی‌های زندگی اجتماعی وارد زندگی سگی می‌شوند

 

    برخی از این افراد نیز به‌دلیل نگهداری سگ در خانه، از کودکی با این حیوان هم‌بازی شده و علاقه به تقلید حالات سگ پیدا کرده‌اند.

 

    گروهی از این افراد هم تحت تأثیر شخصیت‌های کارتونی و تخیلی - حیوانیِ سخن‌گو، مانند باگزبانی و دیزنی به سگ شدن تمایل دارند.

 

    در بعد اجتماعی نیز بی‌توجهی و مدارا نسبت به مسائل غیراخلاقی سبب گسترش این پدیده شده است؛

 

    بیشتر طرفداران این ناهنجاری کسانی هستند که همواره در برابر زورگویی تسلیم شده‌اند و اعتمادبه‌نفس ندارند.

 

    برخی نیز به‌دلیل گرایش به آیین‌هایی همچون بودیسم،شمنیسمو آدرکین حیوانات را مقدس می‌شمارند و با باور به تناسخ خود را از روح حیوانات می‌دانند و از این جهت رفتار و ظاهر خود را شبیه حیوانات می‌کنند.

 

    روزنامه‌نگار و نویسنده غربی معتقد است زندگی سگی به خرده‌فرهنگی رو به رشد تبدیل شده است. او این نوع گرایش را مجموعه‌ای از اختلال‌های تسلط، تسلیم، سادیسم و مازوخیسم می‌داند

 

منبع:سایت ویکی رز 

 

 نظر دهید »

راه صحیح یاری امام زمان عجل الله یا مهدی

18 تیر 1403 توسط بانو

 

🔸اگر می‌خواهید برای امام زمانتان دلسوزی کنید، اگر محبتی در قلبتان هست و می‌خواهید امام زمانتان را یاری کنید؛

 

راه صحیحش این است و منطق و عقل و فهم این را می‌گوید که در قدم اول، خودت را بساز و تزکیه نفس کن. 

 

 

 

🔸خواسته‌های “نفس"، “اجتماع"، “عرف"، “خانواده” و “فامیلِ ما چه می‌گوید” را کنار بگذارید. ببینید خدا چه می‌فرماید.

 

 

 

🔸بگذارید این حجاب‌ها کنار برود. فقط خدا را ببینید، خواسته‌ی امام زمانتان را ببینید. ولو اگر به ظاهر ضرر می‌کنی اشکال ندارد، تو داری رشد می‌کنی و بالا می‌روی.

 

 

 

🔸فقط خواست امام زمانت را در زندگی پیاده کن. این پیاده‌کردن خواست #امام_زمان ارواحنافداه بر اساس محبت، تو را به شهادت نزدیک می‌کند.

 

 

 

🖋حا‌ج آقا زعفری‌زاده

 

#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج

 

#امام_زمان عج

 

 

 

 نظر دهید »

نمره قبولی در محرم

17 تیر 1403 توسط بانو

گریه بر امام حسین ع و خاندانش ثواب دارد اما به نظرتون گریه بر امام حسین ع در روضه ها کافی است یا باید کاری دگر کرد….


 نظر دهید »

خنده و گریه فرشته مرگ

14 تیر 1403 توسط بانو

✨﷽✨

 

✍از عزرائیل پرسیدند؛ تا به حال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟

 

➕عزرائیل جواب داد:

🔹یک بار خندیدم،

🔸یک بار گریه کردم

🔹و یک بار ترسیدم.

 

🔸"خنده ام” زمانی بود که به من فرمان داده شد جان مردی را بگیرم، او را در کنار کفاشی یافتم که به کفاش میگفت:

کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد! به حالش خندیدم و جانش را گرفتم…

 

🔹"گریه ام” زمانی بود که به من دستور داده شد جان زنی را بگیرم، او را در بیابانی گرم و بی درخت و آب یافتم که در حال زایمان بود…

منتظر ماندم تا نوزادش به دنیا آمد سپس جانش را گرفتم…

دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه در آن بیابان گرم سوخت و گریه کردم…

 

🔹"ترسم” زمانی بود که خداوند به من امر کرد جان فقیهی را بگیرم نوری از اتاقش می آمد هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشتر می شد و زمانی که جانش را می گرفتم از درخشش چهره اش وحشت زده شدم.

 

🔸در این هنگام خداوند فرمود:

میدانی آن عالم نورانی کیست؟

او همان نوزادی ست که جان مادرش را گرفتی. 

من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم هرگز گمان مکن که با وجود من، موجودی در جهان بی سر پناه خواهد بود.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • ...
  • 11
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14
  • ...
  • 24
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

یا مهدی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس